تکلم و تعقل
بنام خداوند جان و خرد
هر که انسان را اندیشه بخشید تا کسب معرفت کند و خویشتن را به کمال نزدیک سازد و عقل را مایه برتری انسان بر سایر حیوانات قرار داد و رسم درست اندیشیدن را به وی آموخت.
در فرهنگ اسلامی، عقل مقام والایی دارد و به آن اعتبار بسیار بخشیده شده. از دیدگاه ما عقل، اول مخلوق خدا و مانند چراغیست افروخته فرا روی آنان که بسوی مقصود و معبود در حرکتند.
عقل دینی مستقیماً با روح انسان مرتبط است و او را قادر میسازد تا راه را از بیراهه و سره را از ناسره باز شناسد و هم اندیشه و هم کردار انسان را جهت میبخشد.
اما روح حقیقت جویی که خداوند در وجود آدمی نهاده است به همراه شبهه افکنی نفسهای پلیدی که همواره در پی گمراه ساختن انسانند و او را تا مجال یابند بسوی ظلمت رهنمون میشوند. بلکه از او همنشینی بسازند برای دوزخی که نشیمن دائمیشان خواهد بود، منادی درونی را وا میدارد تا پیوسته نهیب زند و انسان مسلمان را به پی جویی و اثبات یگانه گنج حقیقت و در عین حال دفاع و اثبات خردمندانه و دفع شبهات وارده از گزاره هایی که خداوند برای هدایت بشر بر رسول خویش فرو فرستاده است، فرا خواند.
اما در این راستا آنچه میتواند دستگیر باشد و بلکه لازمه تکلم است، افزودن پارهای از مواد منطقی به آنها میباشد که همان معارف افاضه شده از منبع فیض ازلی است و اندیشیدن بر اسلوب قواعد منظم عقلی که در آن بیشتر بر مسلمات و قطعیات تکیه می شود، البته بدور از تعصبات جاهلانه، تا در سایه آن بتوان دانشی را که به استنباط و توضیح و دفاع از عقاید اسلامی میپردازد و یا علم به احکام فرعی و اصلی که از ناحیه منشاء الاثر مطلق هستی توسط هادی فرستاده شده دست یازید.در این مقام که بدان تکلم گویند متکلم دیگر به تعقل صرف نمیپردازد بلکه بر اساس ایمان خویش به آموزه های وحیانی ای که دریافت داشته است اقدام به این دفاع مینماید.
علم کلام علم واحدی است که چون از زوایای مختلف در آن بنگریم به اندازه همان زوایا محصول آنرا متکثر خواهیم یافت:
1- نسبت به خود متکلم که استنباط عقاید دینی و رسیدن به عبادات خالصانه را برای او منجر میشود .
2- برای مخاطبان، آنکه ارشاد و الزام را بهمراه دارد البته به طریق حق.
3- در مقابل عقاید دینی، مبانی، تبیین، اثبات و دفاع را عهده دار میشود .
4- در مواجهه با علوم دیگر نقش پایهای را ایفاء مینماید و در نهایت زمینه استنباط، تبیین، تنظیم، اثبات و ردّ شبهات وارد بر دین و رد عقاید ضد دینی را پی ریزی میکند که حاصل آن رسیدن به یقین در اعتقادات، ارشاد مردم، محکوم کردن معاندان، حفظ عقاید دینی و ردّ شبهات، بنا نهادن اصول اساسی برای کلیه علوم دینی و صحیحتر شدن نیت و اعتقادات است و ثمره نهایی آن رسیدن به سعادت دنیا و آخرت میباشد.
بر این اعتقادیم که طی این طریق خطیر نیازمند ایمانیست استوار و روحیست قوی تا متکلم در پیچیدگیهایی مسائل عقلی راه خویش را گم نکرده و بجای در آغوش کشیدن کعبه مقصود از ترکستان کفر و الحاد سر بر نیاورد.
همچنین عقلی سلیم تا در این سنگلاخ طاقت فرسا کم نیاورد و سالک را در باتلاق متعفن جمود و تحجر فرو نگذارد.
حس اسیر عقل باشد ای فلان عقل اسیر روح باشد هم بدان
دست بستهی عقل را جان باز کرد کارهای بسته را همساز کرد
حسها و اندیشه بر آب صفا همچو خس بگرفته روی آب را
دست عقل آن خس به یک سو میبرد آب پیدا میشود پیش خرد
خس بس انبٌه بود بر جو چون حباب خس چو یک سو رفت پیدا گشت آب
چونکه دست عقل نگشاید خدا خس فزاید از هوا بر آب ما
آب را هر دم کند پوشیده او آن هوا خندان و گریان عقل تو
چونکه تقوا بست دو دست هوا حق گشاید هر دودست عقل را
پس حواس چیره محکوم تو شد چون خرد سالار و مخدوم تو شدا
مولانا